کد مطلب:316766 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:1794

کلب آستان علی نادرقلی
در كتاب زندگانی پرچمدار كربلا، نوشته ی آقای مظفری معارف صفحه ی 94 آمده است كه:

شیعیان از دست اذیتهای افاغنه به علمای نجف شكایت كردند سیدی از علمای نجف در خواب حضور پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام رسید در حالی كه عباس بن علی علیه السلام وارد شد و قلاده ی حیوانی به دست داشت.

علی علیه السلام فرمود: به زودی شیعیان نجات خواهند یافت، روزی كه نادرشاه به زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام مشرف شد سید نامبرده به ملاقات نادر آمد و الله اكبر گفت، نادرشاه علت تكبیر را پرسید؟ سید خوابش را بیان كرد.

نادر امر كرد قلاده ای به گردنش انداختند و كشان كشان به حرم مشرف شد و این عمل را تكرار كرد و از این جهت ایمان مخصوص به مولای متقیان امیرالمؤمنین علی علیه السلام پیدا كرد و به طلاكاری گنبد و ایوان مطهر قیام كرد و مهر خود را، كلب آستان علی نادرقلی (نادرشاه) انتخاب كرد.



آن قوی پنجه كه آزردن دلهاست فنش

الفتی هست نهان با دل غمگین منش



جان رسیده به لب از دوری جان بخش لبش

دل به تنگ آمده از حسرت نوشین دهنش



[ صفحه 31]



دوش در طرف چمن بلبل شیدا می گفت

نوبهار آمد و افزود غمم ز آمدنش



باغ ماند به صف ماریه و لاله و گل

به شهیدان به خون غرقه ی گلگون كفنش



ابر در ماتم سقای شهیدان گرید

كه همه عمر بود دیده ی گریان چو منش



نور حق ماه بنی هاشم عباس كه هست

مهر او شمع و دل جمع محبان لگنش



حامل رایت و میر سپه عشق كه داشت

قوت سیل اجل همت بنیاد كنش



دستش از تن كه بریدند به كف محكم بود

رشته بندگی و مهر امام زمنش



گفت در ماتم او شاه شهیدان گریان

دید افتاده چو در معركه پرخون بدنش



شد كنون قطع امید من و پشتم به شكست

بعد از این وای به حال دل و رنج و محنش



یادم آمد لب خشكیده و چشمان ترش

جگر سوخته از غم دل خون از حزنش



زان نبردش شه دین سوی شهیدان دگر

كه میسر نشد از معركه برداشتنش



برگرفتن نتوان پیكر آن كشته ز خاك

كه نه تن مانده به جا و نه به تن پیرهنش



شعر از محیط قمی



[ صفحه 32]